کاهش نرخ باروري در کشور طي سالهاي اخير به قدري نگران کننده بود که حالا خبر افزايش ميزان باروري به سطح جانشيني و عدد ۲.۱ کارشناسان را شگفت زده کرده است.
به گزارش
پايگاه خبري تحليلي پيرغار، افزايش نرخ باروري در کشور همواره يکي از دغدغه هاي مسئولان و کارشناسان جمعيتي کشور طي سالهاي اخير بوده است. در همين راستا يکي از بندهاي سياستهاي کلي جمعيت ابلاغي مقام معظم رهبري در ارديبهشت ۹۳ هم به همين موضوع اشاره دارد. حالا پس از فراز و نشيبهاي فراوان، که گاه از اظهارنظرهاي کارشناسي پا را فراتر گذاشته و به دعواهاي رسانه اي هم رسيده بود، رئيس موسسه مطالعات جمعيتي کشور معتقد است نرخ باروري در کشور به حدود سطح جانشيني رسيده است.
نگاهي به تحولات جمعيتي کشور طي چند دهه اخير نشان مي دهد ايران در نيمه دوم قرن بيستم تحولات چشمگيري را در باروري تجربه کرده است. پس از اعمال برنامههاي تنظيم خانواده در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، باروري بالاي آن سالها اندکي کاهش يافت، ولي همزمان با شرايط انقلاب و تحولات اجتماعي و فرهنگي و نيز توقف برنامههاي تنظيم خانواده، سطح باروري مجدداً روند افزايشي گرفت. اين روند افزايشي در سالهاي مياني دهه ۱۳۶۰ رو به کاهش گذاشت. سرعت کاهش باروري در نيمه دوم دهه ۶۰ و به ويژه دهه ۷۰ چشمگير بود و باروري در اوايل دهه ۸۰ به سطح جانشيني رسيد اما روند کاهشي باروري آرام شد و در سال ۹۰ نرخ باروري کشور به حدود ۱.۸ رسيد.
افزايش نرخ باروري کلي به سطح جانشيني
مطالعات انجام شده در مورد سطح و روند باروري در کشور اوايل دهه ۴۰ حدود ۷ فرزند براي هر زن در سن باروري بود که در سالهاي دهه ۵۰ و با اجراي برنامه هاي تنظيم خانواده ميزان باروري در کشور کاهش يافت. با اين حال با توجه به شرايط خاص اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اداري کشور در سالهاي پاياني دهه ۵۰ و اوايل دهه ۶۰ از جمله توقف برنامههاي تنظيم خانواده و جنگ تحميلي، ميزان باروري بار ديگر به حدود ۷ فرزند براي هر زن افزايش يافت. با اجراي سياستهاي تنظيم خانواده از اواخر دهه ۶۰ و اوايل دهه ۷۰ ميزان باروري بار ديگر در کشور روند کاهشي گرفت. البته مطالعات نشان ميدهد ميزان باروري کل در کشور از سال ۶۴ و پيش از اجراي برنامه تنظيم خانواده روند کاهشي گرفته بود که در اين ميان توسعه شبکه بهداشت در روستاها و کاهش مرگ و مير کودکان، تقاضا براي فرزندآوري بيشتر را در خانوادهها کم کرد. ادامه همين شرايط موجب کاهش شديد باروري در کشور در دهه ۷۰ شد و ميزان باروري در سال ۸۰ به حدود ۱.۹ و در سال ۹۰ به حدود ۱.۸ کاهش يافت.
کارشناسان ميگويند پس از فراز و نشيبهاي زياد تحولات جمعيتي در سه دهه گذشته، در سالهاي اخير نشانههايي از افزايش ميزان باروري در کشور به چشم ميخورد. تغيير سياستهاي جمعيتي کشور در سالهاي اخير با توجه به رسيدن به باروري پايين تر از حد جانشيني و پيشگيري از پيامدهاي منفي آن صورت گرفت و آمار حاکي از افزايش اندک باروري در سال هاي اخير است.
بر خلاف برخي تصورات، تداوم باروري در سطح جانشيني به معناي رشد جمعيتي صفر يا منفي در آينده نزديک نيست و چون متولدان بعد از انقلاب هنوز در سن باروري هستند، در دهههاي آينده نيز جمعيت با رشد مثبت خواهد داشتمحمدجلال عباسي شوآزي، رئيس موسسه مطالعات جمعيت کشور با تاييد مطلب فوق ميگويد: نتايج منتشر شده از سوي سازمان ثبت احوال هم نشان ميدهد که طي دوره چهار ساله از سال ۹۰ تا ۹۴ تعداد مواليد ۱۳.۶ درصد افزايش يافته است و اين در حالي است که زنان ۲۰ تا ۳۴ ساله که حدود ۷۵ درصد مواليد را به دنيا ميآورند، کمتر از نيم درصد افزايش داشته است. نتايج اوليه سرشماري سال ۹۵ هم حاکي از آن است که جمعيت ۴-۰ ساله اندکي افزايش داشته است و اين روند نشان دهنده افزايش ميزان باروري در پنج سال اخير است. با در نظر گرفتن الگوي فرزندآوري، پيشبيني ميشود در صورت عدم تغيير سن ازدواج، سطح باروري تا دهه آينده تغيير اندکي داشته باشد. نکته مهم اين است که بر خلاف برخي تصورات، تداوم سطح فعلي باروري در سطح جانشيني به معناي رسيدن به رشد جمعيتي صفر يا منفي در آينده نزديک نيست و با توجه به اينکه نسل متولدان بعد از انقلاب هنوز در سنين باروري قرار دارند، در دهههاي آينده نيز جمعيت با رشد مثبت افزايش خواهد يافت هرچند تعداد مواليد کاهش خواهد داشت و به تبع آن رشد جمعيت هم به اندازه دهههاي پيش از آن نخواهد بود. با اين حال براي حفظ سطح موجود باروري و افزايش احتمالي آن ارائه برنامههايي با اولويت تسهيل شرايط ازدواج جوانان و حمايت از فرزندآوري ضروري است.
علاوه بر ميزان باروري کل، يکي از شاخصهاي باروري، محاسبه احتمال فرزندآوري است که نشان ميدهد زنان در سن فرزندآوري هر فرزند خود را با چه احتمالي و با چه فاصله زماني از ازدواج و يا فرزند قبلي به دنيا آوردهاند. محاسبه احتمال فرزندآوري براي هر کدام از رتبههاي تولد ميتواند در تعيين سطح باروري گذشته، حال و آينده موثر باشد. نگاهي به جداول مربوطه نشان ميدهد احتمال به دنيا آوردن فرزند اول پس از ازدواج در سال ۶۹ بيش از ۹۵ درصد بوده است اما از اواخر دهه ۷۰ اين احتمال اندکي کاهش يافته و در سال ۸۸ به ۹۳ درصد رسيده است. همچنين در دهه ۷۰ احتمال به دنيا آوردن فرزند دوم حدود ۹۵ درصد بوده که اين عدد در سال ۸۰ به حدود ۸۰ درصد کاهش يافته است.
ميمنت حسيني، جمعيت شناس و عضو هيات علمي دانشگاه ملبورن با بيان اينکه طي سالهاي اخير فاصله ازدواج تا فرزند اول اندکي افزايش داشته، مي گويد: از سال ۸۰ به بعد ميزان زناني که فرزند دوم خود را به دنيا مي آورند مقداري کاهش داشته اما هنوز هم حدود ۷۰ درصد زنان ايراني فرزند دوم خود را به دنيا ميآورند. در مورد فرزند سوم هم شاهد يک روند ثابت از سالهاي دهه ۸۰ به اين سو هستيم و حدود ۴۵ درصد زنان ايراني فرزند سوم خود را هم به دنيا ميآورند. در مورد داشتن فرزند چهارم و فرزند پنجم، روند کاهشي در کشور کمي تندتر بوده اما باز هم الگو تقريبا در دهه هاي اخير ثابت بوده است. اين نشان مي دهد در سالهاي اخير باروري کاهش نداشته و ثابت مانده است. داشتن فرزند اول در کشور ما يک روند معمول است. خانواده حتي براي اثبات بارور بودن به داشتن فرزند اول تمايل زيادي دارد. در مورد فرزند دوم الگو براي زنان از اقشار مختلف تحصيلي کمي (از ۳ تا ۵ درصد) تفاوت وجود دارد. بيش از ۹۰ درصد زنان بيسواد فرزند دوم خود را به دنيا مي آورند اما اين عدد براي زنان تحصيلکرده حدود ۷۰ درصد است و در ادامه احتمال متولد کردن فرزند سوم براي زنان تحصيلکرده ۴۰ درصد است. همچنين نيمي از زنان بيسواد يا کم سواد احتمالا فرزند چهارم خود را به دنيا مي آورند. استاندارد جامعه براي داشتن فرزندان بيشتر به طور کلي کاهش يافته است. تعداد فرزندان براي زناني که متولد سال ۱۳۵۰ هستند و در سال ۹۵ به ۴۵ سالگي رسيده اند و عملا از سن باروري خارج شدهاند حدود ۲.۷ فرزند است.
يک سوم زنان در سنين باروري داراي سه فرزند هستند
يکي از تغييرات در رفتارهاي باروري در سالهاي اخير، به تاخير افتادن فرزندآوري است. علاوه بر اين، فاصله بين ازدواج و اولين فرزند، فاصله بين اولين فرزند و فرزند دوم و ... بيشتر شده است. در سال ۸۹ فاصله بين ازدواج و اولين فرزند به طور متوسط حدود ۳.۵ سال برآورد شده است و فاصله بين اولين و دومين فرزند نيز حدود ۴.۵ سال بوده است. اين رفتارهاي باروري سبب شده تعداد فرزندان به دنيا آمده زنان در سنين ۲۵-۲۹ ساله کاهش يابد و اين مساله در جامعه به پديده تک فرزندي يا بيفرزندي تعبير شده است. علاوه بر آن شيوع بيفرزندي و تکفرزندي در جامعه عموما براساس نتايج تحقيقات نمونهاي بوده که قابليت تعميم ندارد. همچنين اين تحقيقات غالبا در شرايط نامطلوب اقتصادي انجام شده و در نتايج به دست آمده در تورم بالا نميتواند به عنوان رفتار واقعي خانوادهها قلمداد شود.
توزيع تعداد فرزندان زنان براساس رفتار باروري آنان در سال ۸۹ نشان ميدهد يک سوم زنان اصلا ازدواج نکردهاند يا بدون فرزند و تک فرزند هستند. يک سوم زنان ۲ فرزند دارند و يک سوم زنان بيشتر از سه فرزند دارند. اين در حالي است که در کشورهايي که باروري بسيار پاييني دارند، تنها ۱۰ درصد زنان سه فرزند يا بيشتر دارند. آمار نشان ميدهد اين الگوي باروري به زودي سقوط نميکند اما بايد تلاش شود ترکيب تعداد فرزند در جامعه به صورت فعلي که حدود دو سوم زنان داراي ۲ يا ۳ و يا بيشتر فرزند هستند حفظ شود تا باروري از اين ميزان کمتر نشود.
سيستان و بلوچستان بالاترين ميزان باروري و بيشترين بي فرزندي
براساس تعاريف جهاني، بيفرزندي اشاره به وضعيت زنان، مردان يا زوجيني دارد که تاکنون فرزند زنده نداشته اند. با اين حال بيفرزندي در سالهاي پايان باروري شاخص اساسي نرخ بيفرزندي است. اين شاخص بيانگر درصد زناني است که تا سالهاي آخر حيات باروريشان نتوانستهاند يا نخواستهاند صاحب فرزند شوند که به آن بيفرزندي دائمي گفته ميشود. افزايش زنان بدون فرزند در گروههاي سني ۲۴-۲۰ ساله و ۲۹-۲۵ سال در سالهاي ۸۵ تا ۹۰ قابل توجه و بيانگر تاخير در فرزندآوري است. در گروه سني ۳۴-۳۰ و ۳۹-۳۵ ساله حدود ۱۱ درصد و ۵.۵ درصد زنان در سال ۹۰ بدون فرزند بودهاند. کمترين ميزان بيفرزندي با ۲.۲ درصد در استان يزد و بيشترين ميزان تا ۶.۲ درصد در سيستان و بلوچستان گزارش شده است. البته علت بيفرزندي بالا در سيستان و بلوچستان، بوشهر و هرمزگان با وجود داشتن بيشترين نرخ باروري در کشور، پايين بودن سطح توسعهيافتگي و به ويژه نبود بهداشت مناسب در اين مناطق نسبت به ديگر نقاط کشور است.
در دهه ۱۳۵۰ بيشترين ميزان باروري در گروه سني ۲۹-۲۵ سال رخ ميداد و پس از آن گروههاي سني ۲۴-۲۰ و ۳۴-۳۰ بالاترين ميزان باروري را داشتند. در سالهاي دهه ۶۰ زوجهاي جوان فرزندآوري را زودتر شروع کردند اما از سالهاي دهه ۸۰ بار ديگر الگوي سني با تاخير مشاهده ميشود و بالاترين ميزان باروري در گروه سني ۲۹-۲۵ سال قرار دارد. در بستر تغيير الگوي باروري، طول دوره فرزندآوري در سالهاي اخير به سنين محدودي متمرکز شده است. برآوردها نشان مي دهد حدود نيمي از افرادي که در دهه ۷۰ به بعد ازدواج کردهاند آخرين فرزند خود را تا سن ۲۹ سالگي به دنيا آوردهاند. پيامد کوتاه شدن طول دوره باروري اين است که درصد زيادي از زنان، حدود ۲۰ سال از دوره فرزندآوري خود را قصدي براي داشتن فرزند بيشتر ندارند. براساس تازهترين نتايج تحقيقات، در فاصله سالهاي ۹۰ تا ۹۵ باروري در سنين ۳۵-۳۰ روند افزايشي داشته است. همچنين در زنان سنين ۴۰-۳۵ ساله هم شاهد افزايش ميزان باروري هستيم که اين نشان دهنده به تاخير افتادن سن فرزندآوري است و رئيس موسسه مطالعات جمعيتي معتقد است افزايش ميزان باروري در کشور طي پنج سال گذشته به همين تاخير در فرزندآوري بر ميگردد که از آن با عنوان جبران باروري به تاخير افتاده ياد ميشود.
رابطه معکوس سطح تحصيلات با ميزان فرزندآوري
کارشناسان متفقالقول معتقدند يکي از موثرترين عوامل در تغييرات نرخ باروري در کشور، افزايش سطح سواد و تحصيلات به ويژه در ميان زنان بوده است. سطح تحصيلات با ميزان باروري رابطه عکس دارد و افزايش تحصيلات دختران به تاخير در سن ازدواج و فرزندآوري منجر شده است. در سال ۵۷ تعداد متوسط فرزندان به دنيا آمده از زنان بي سواد ۶.۶ درصد و براي زنان با تحصيلات ابتدايي، ديپلم و بالاتر به ترتيب ۵.۳، ۳.۵ و ۱.۷ بوده است. در سال ۷۹ نيز اعداد مشابهي براي تعداد فرزندان با تحصيلات مشابه ثبت شده است. با توجه به اين آمار تدوين مقررات و قوانين حمايتي براي فرزندآوري که امکان ادامه تحصيل، اشتغال و فرزندآوري را همزمان فراهم کند، براي تثبيت و افزايش نسبي باروري موثر است.
بيش از ۵۰ درصد زنان بي سواد يا با سواد پايين تا سن ۲۰ سالگي ازدواج کرده اند. اما نيمي از زنان با تحصيلات دانشگاهي پس از ۲۴ سالگي ازدواج کرده اند ميمنت حسيني با تاييد نقش تحصيلات زوجين به ويژه تحصيلات زوجه بر ميزان باروري ميگويد: تحصيلات مستقيم يا غيرمستقيم بر تعداد فرزندان در خانواده تاثير دارد. الگوي فرزندآوري زنان براساس ميزان تحصيلات آنها تغيير ميکند. در حال حاضر بيشترين جميعت زنان کشور در سنين باروري، داراي تحصيلات ديپلم و بالاتر هستند. شروع باروري با ازدواج است بنابراين درصد زناني که در دوره باروري خود ازدواج مي کنند بسيار مهم است و براساس آمار موجود در حال حاضر بيش از ۹۰ درصد زنان تا پايان دوران باروري خود ازدواج کرده اند اما نسبت تجرد و زناني که در اين دوره هرگز ازدواج نکرده اند براي زنان تحصيل کرده بيشتر از کساني است که تحصيلات کمتري دارند. بيش از ۵۰ درصد زنان بي سواد يا با سواد پايين تا سن ۲۰ سالگي ازدواج کرده اند. اما نيمي از زنان با تحصيلات دانشگاهي پس از ۲۴ سالگي ازدواج کرده اند و چند سالي از سنين فرزندآوري خود را از دست داده اند. پس از ازدواج هم شروع فرزندآوري و ميزان تاخير در آن مهم است. در اينجا هم حدود ۵۰ درصد زنان ازدواج کرده ايراني تا پيش از ۲ سالگي نخستين فرزند خود را به دنيا آورده اند که اين در مقايسه با کشورهاي توسعه يافته که باروري پاييني دارند يک آمار منحصر به فرد است.
تعداد فرزندان مطلوب براي زوجين تهراني ۲.۵ فرزند است
با توجه به کاهش سريع باروري در ايران در سالهاي دهه ۷۰ و ۸۰ و رسيدن به باروري پايين تر از سطح جانشيني در سالهاي پيش از ۹۰، آينده باروري در ايران دغدغه ذهني بسياري از افراد شده است. بررسيهاي اخير حاکي از آن است که قصد و نيت فرزندآوري زنان همچنان تداوم دارد و تعداد فرزندان ايده آل آنان بيش از ۲ فرزند است. تعداد فرزندان مطلوب براي زوجين در شهر تهران که پيشگام باروري پايين بوده، حدود ۲.۵ فرزند است. بديهي است باروري خواسته زوجين تحت تاثير عوامل مختلفي از جمله سطح سن، سن و طول دوره ازدواج، سواد و تحصيلات، محل زندگي، شغل، درآمد و ساير عوامل قرار دارد و براي همه گروههاي سني و تحصيلي يکسان نيست.فرزندآوري امري خصوصي است و برنامه هاي تشويقي و اقناعي براي زوجين براي تشکيل خانواده و فرزندآوري تا اندازه اي مي تواند در شکل گيري ايده فرزندآوري موثر باشد اما اگر زمينه هاي تحقق باروري ايده آل و مطلوب زوجين فراهم نشود، دستيابي به باروري سطح جانشيني امکان پذير نخواهد بود. حتي در صورت افزايش باروري، دستيابي به باروري ۲.۵ فرزند دور از انتظار است.